ویژه نامه رحلت پیامبر(ص) , شهادت امام حسن مجتبی(ع) , شهادت امام رضا(ع) _89
مدينه حال و هواي غريبي دارد....
چندي است كه شهر پيامبر(ص)، مونس اشك و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از ياد برده است...
از آن هنگام كه كاروان بزرگ حج ، از زيارت خانه خدا باز گشتهاند، هر لحظه سيماي ملكوتي پيامبر(ص)افروختهتر ميشود و سرو بلندش، پس از يك عمر تلاش و پيكار، خميدهتر.
نگاهي به علي(ع)ميافكند و ميفرمايد:
كليد گنجهاي دنيا و آخرت را به من پيشنهاد كردهاند و مرا ميان آن و ملاقات پروردگار مخير ساختهاند.
اما من ديدار با خدا را برگزيدم
علي(ع)پريشان ميشود؛ چرا كه دريافته است، پيامبر(ص)آخرين لحظات حيات را تجربه ميكند.
بيست و اندي سال، تلاش و پيكار و وقايع تلخ و شيرين آن، از برابر ديدگانش رژه ميروند.
به ياد ميآورد كه چگونه بر سرش خار و خاشاك ميريختند و پاي نبوتش را با كينههاي ديرينه ميخليدند.
دوران تلخ شِعب ابيطالب و نالههاي جانگداز سميه و بلال در زير خروارها عداوت و دشمني، از خاطرش محو نميشود.
اما اينك، در آن سوي آسمانها،
پيامبران و اولياء، صف در صف، انتظار مقدمش را ميكشند و ملايك به يُمن ورودش بهشت را آذين بستهاند.
فرشتگان ديدگان ملتمس خود را فرش راه او كردهاندو جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، چشم از زمين بر نميدارند.
گويا در اين دنيا، دل در گرو دلبندي دارد ، كه نميتواند بدون او از اين كره خاكي دل بر كند.
دلبندي كه حاصل عمر اوست و تمامي رنجهاي نبوت را در دامان پر مهر و عطوفت او تحمل كرده است
گردباد حوادث را ميبيند، كه پس از او فاطمهاش(س)را در بر ميگيرند و گُل وجودش را در تندباد ظلم و تعدّي پرپر ميكنند.
از سوي ديگر، فاطمه چگونه بيپدر، در اين ظلمتكده خواهد ماند.
چگونه ميتواند پس از اين، بر خاك سرد و تيره مرقد پدر بنگرد...........
من شش دهه برای حسینت گریستم تا اشک غم برای تو جاری کنم حسن
سلام، غریب تر از هر غریب!
سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زایر، بهشت گمشده!
سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده!
سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده!
سلام، امام غریب من!
سردار مظلوم عشق!
جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانهاش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!
تو کدامین عهد را روز ازل بستهاى که حتى مزارت، حتى کفنت، آماج ستم ستمگران است؟
اى کریم اهل بیت
قلب اندوهگینمان در عزاى تو، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم
ای کریم آل طه
باور کن آسمان، تاب تنهایی نمی آورد و کمرش زیر داغت، خم خواهد شد.
وقتی تو رفتی، چشمان آسمان سیاهی رفت و اشک از نگاه ستاره غلتید.
باور کنم، تشییع غریبانه پیکرت را در هجوم بی امان نفرت و کینه؟
سلام بر تو ای عصمت هشتم!
کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند
زائری بارانی ام... آقا به دادم می رسی ؟
بی پناهم ... خسته ام... تنها...
به دادم می رسی ؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ...
ضامن چشمان آهوها...
به دادم می رسی ؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام ...
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی ؟؟؟؟؟؟؟؟
ای امام الرئوف!
همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم