میر مهر
امام عصر(عج) تجلي رحمت واسعه حق است. بايد نمودها و جلوههاي محبت و مهر او را به
همه انسانها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد.
بررسي اين نمونهها، در شرايط امروز و براي انسان خسته معاصر، از اهميت مضاعفي
برخوردار است؛ چه اين که بسياري، به جاي مهر، بر قهر آن امام همام تاکيد ورزيدهاند
در يک بررسي کوتاه، بيست و شش نمونه از محبتهاي آن کاروان سالار قبيله مهر را
برشمردهايم و آنها را در سه عنوان «ياد» و «مدد» و «ديدار»، جمعبندي کردهايم .
السلام عليک ايها الرحمة الواسعة. ان رحمة ربکم وسعت کل شئ و انا تلک الرحمة.
اللهم هب لنا رافته و رحمته و دعاءه و خيره. و اشفق عليهم من آبائهم و امهاتهم.
امام، مظهر اسماي حسناي الهي و تجلي رحمت واسع حق است. کسي که تربيت شده خداي
رحمان باشد، مظهر رحمت بيکران الهي است. در وسعت سينه او که درياها هم به چشم
نميآيد، کران، تا به کران عشق به همه انسانها موج ميزند .
دريغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدي عليه السلام گفتهاند و ما را از شمشير و جوي
خون او ترساندهاند و از مهر و عشق او به انسانها و تلاش و فريادرسي او به عاشقان
و منتظران خود کمتر گفتهاند! هيچ کس به ما نگفت که اگر او بيايد، فقيران را
دستگيري، بي خانمانها را سامان، بي کسان را همدم، بي همسران را همراه، غافلان را
تذکر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در يک کلام، خاک نشينان عالم را تاک
نشين خواهد کرد.
امام، پدري مهربان، همدمي شفيق و همراهي خيرخواه است. در حجم نگاه سبز او، افق
هم، رنگ ميبازد. حضرت مهدي عليه السلام، شاهد همه دردها و آلام انسانها است. دل
او، دل بيداري است که همراه هر تازيانه و هر قطره خون و هر فرياد، حضور دارد و درد
و رنج مرا از من بهتر و بيشتر احساس ميکند و براي من بيش از خود من ميسوزد، چرا
که معرفت و محبت من، محدود و غريزي است، در حالي که معرفت او، حضوري و محبت او به
وسعت وجودي او باز ميگردد و تجلي رحمت واسعه حق است.
دريغا! در گوش ما همواره، از قهر مهدي عليه السلام گفتهاند و ما را از شمشير و جوي
خون او ترساندهاند و از مهر و عشق او به انسانها و تلاش و فريادرسي او به عاشقان
و منتظران خود کمتر گفتهاند! هيچ کس به ما نگفت که اگر او بيايد، فقيران را
دستگيري، بي خانمانها را سامان، بي کسان را همدم، بي همسران را همراه، غافلان را
تذکر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در يک کلام، خاک نشينان عالم را تاک
نشين خواهد کرد.
قهر او نيز جلوه محبت او است، چه اين که قهر او بر جماعتي اندک و ناچيز از
معاندان و نژادپرستاني خواهد بود که عليرغم رشد فکري انسانها در آن عصر، و
هدايتها و معجزات آن حضرت و نزول مسيح (ع) از آسمان و اقتدايش به وي،
باز هم به او کفر ميورزند و حکومت عدلش را گردن نميگذارند و در زمين فساد
ميکنند، کساني مانند صهيونيستها که دشمن انسانيتاند و جز زبان زور، هيچ زباني
نميفهمند، و اين، يعني خارها را از سر راه انسان و انسانيت برداشتن و مِهر در
چهره قهر .
آري، چه سخت است مولاي مهرباني را که رحمت واسع حق است و در دلش، عشق به انسانها
موج ميزند، به چنين اتهامهايي خواندن و «مير مهر» را، «مير قهر» نشان دادن!
سزاوار است در ايام ولادت تجلي رحمت واسع حق، مروري به گوشههايي از جلوههاي مهر و
محبت آن امام همام و آخرين ذخيره الهي داشته باشيم .
1- امام برخي از دوستداران خود را به اسم ياد ميكنند
نام هر کس، عاطفيترين، شخصيترين و مورد علاقهترين نشانه هر کس است. آنگاه که
نام ما را ميخوانند، چه بسيار مايه شادماني و سرور ما ميگردد. هر چه، خواننده
ما، محبوبتر و زيباتر، شنيدن صداي دلرباي او و شنيدن اسم و نام خود از زبان او
دلپذيرتر و سرور انگيزتر . به راستي چه هيجاني دارد آن که نام خود را از زبان خداي
عالم ميشنود: سلام علي ابراهيم، سلام علي نوح، سلام علي آل ياسين، ... .
امام، پدري مهربان، همدمي شفيق و همراهي خيرخواه است. در حجم نگاه سبز او، افق هم،
رنگ ميبازد. حضرت مهدي عليه السلام، شاهد همه دردها و آلام انسانها است. دل او،
دل بيداري است که همراه هر تازيانه و هر قطره خون و هر فرياد، حضور دارد و درد و
رنج مرا از من بهتر و بيشتر احساس ميکند و براي من بيش از خود من ميسوزد، چرا که
معرفت و محبت من، محدود و غريزي است، در حالي که معرفت او، حضوري و محبت او به وسعت
وجودي او باز ميگردد و تجلي رحمت واسعه حق است.
مهدي(عج) همه مردم و به ويژه شيعيان خود را نيک ميشناسد و با نام تک تک آنان
آشناست. نامه اعمال ما، هر هفته، به خدمت حضرتش عرضه ميشود. ايشان، هرگز،
ياد ما را از خاطر نميبرد (ولا ناسين لذکرکم) چه شعفانگيز است که در سرزميني
غريب، يکه و تنها آن جا که راه را گم کردهاي، ناگهان، کسي با زبان آشنا، تو را
بخواند و با مهرباني، تو را در آغوش نگاهش بنشاند .
روزي آيةالله العظمي بهاءالديني به من گفت: «امسال، در مکه معظمه در مجلسي که آقا
امام زمان (عج) تشريف داشتند، اسم افرادي برده شد که مورد عنايت آقا بودند، از
جمله آنان حاج آقا فخر بود.»
خودم را به آقا فخر رساندم و از ايشان پرسيدم: «چه کردهاي که مورد عنايت حضرت
واقع شدهاي؟» گريه کرد و پرسيد: «آقاي بهاءالديني نگفت چگونه خبر به ايشان رسيده
است؟» گفتم: «نه» .
حاج آقا فخر گفت: «من، کاري نداشتهام، جز اين که مادر من، علويه است و افليج و
زمينگير شده است. تمام خدمات او را خود بر عهده گرفتهام، حتي حمام و شستوشوي او
را . من گمان ميکنم، خدمت به مادر، مرا مورد عنايت حضرت قرار داده است.»
للاخ السديد والولي الرشيد الشيخ المفيد ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان، ادام
الله اعزازه .
2- سلام (تحيت و سلام امام بر دوستداران خود)
سلام، تحيت و برکت و رحمت و سلامتي است؛ نشانه محبت و صفا، اخلاص و يک رنگي است؛
رمز عاشق و معشوق، مريد و مراد است. سلام خدا و امام بر هر کس، مُهر تاييدي است بر
کارنامه او .
«سلام علي ابراهيم.» در روايت است، آنگاه که فرشتگان الهي، نزد ابراهيم آمدند و
بشارت تولد فرزند براي او آوردند و بر او سلام کردند، لذتي که ابراهيم عليه السلام
از سلام اين فرشتگان برد، با تمام دنيا، برابري نداشت. به راستي چه لذتي دارد سلام
مولا!
«سلام عليک ايها الولي المخلص لنا في الدين، المخصوص فينا باليقين»، «سلام عليک
ايها الناصر للحق، الداعي الي کلمة الصدق»
چون ثلث از راه را تقريبا [برگشتم] سيد جليلي را ديدم که از طرف بغداد رو به من
ميآيد . چون نزديک شد، سلام کرد ...
امام زمان عليه السلام ميفرمايد: ما در رسيدگي و سرپرستي شما، کوتاهي و اهمال
نکردهايم و ياد شما را از خاطر نبردهايم، که اگر جز اين بوده دشواريها و
مصيبتها، بر شما فرود ميآمد و دشمنان، شما را ريشه کن ميکردند.
3- معانقه و در آغوش گرفتن
چون نزديک شد، سلام کرد و دستهاي خود را گشود براي مصافحه و معانقه و فرمود: «اهلا
و سهلا!» و مرا در بغل گرفت و معانقه کرديم و هر دو هم را بوسيديم.
چرا اين طور نباشد و حال آن که حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) مرا شبي در مسجد کوفه
به سينه خود چسبانيده است.
در اين موقع وارد مسجد سهله شديم، در مسجد کسي نبود. ولي پدرم در وسط مسجد ايستاد
که نماز استغاثه بخواند. شخصي از طرف مقام حجت عليه السلام نزد او آمد. پدرم به او
سلام کرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: اين کيست؟ گفتم: آيا حضرت حجت عليه
السلام است؟ فرمود: پس کيست؟!
4- نظارت (آگاهي از احوالات جامعه شيعه)
«فانا نُحيط عِلماً بِاَنبائِکُم ولا يعزب عنا شيء من اخبارکم»؛ ما بر اخبار و
احوال شما، آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما، بر ما پوشيده و مخفي نميماند .
«انا غير مهملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللاواء واصطلمکم
الاعداء»؛ ما در رسيدگي و سرپرستي شما، کوتاهي و اهمال نکردهايم و ياد شما را از
خاطر نبردهايم، که اگر جز اين بوده دشواريها و مصيبتها، بر شما فرود ميآمد و
دشمنان، شما را ريشه کن ميکردند.
«صاحب هذا الامر يتردد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطا فرشهم ...»؛ صاحب اين امر، در
ميان آنان، راه ميرود و در بازارهايشان رفت و آمد ميکند، روي فرشهايشان گام
برميدارد ...
5- شريک غم و شادي
در اين مورد، طوايفي از روايات وجود دارد که صاحب مکيال المکارم آنها را متذکر شده
است.جداي از آنها از ديگر ائمه عليهم السلام نيز در اين مورد، روايات فراواني
به ما رسيده است:
امام اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد:
«انا لنفرح لفرحکم و نحزن لحزنکم ...»؛ «ما در شادماني شما، شاد، و براي اندوه شما،
اندوهگين ميشويم ...»
امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
«والله! لانا ارحم بکم منکم بانفسکم ... ؛ «به خدا سوگند! که من، نسبت به شما، از
خود شما، مهربانتر و رحيمترم.»
بدون شک، دعا کردن براي آن حضرت و براي تعجيل فرج آن جناب، تبعيت و نصرت او است؛
چون يکي از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان عليه السلام ياري کردن به زبان است، و دعا
براي آن حضرت، يکي از انواع ياري کردن به زبان ميباشد.
امام رضا عليه السلام نيز ميفرمايد:
«ما من احد من شيعتنا ولا يغتم الا اغتممنا لغمه ولا يفرح الا فرحنا لفرحه ...» ؛
«هيچ يک از شيعيان ما، غمزده نميشود، مگر اين که ما نيز در غم آنان، غمگين، و از
شادي آنان، شادمانيم. و هيچ يک از آنان، در مشرق و مغرب زمين، از نظر ما، دور
نيستند و هر يک از شيعيان ما که بدهي از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر
عهده ما است ... .»
6- دعا براي دوستداران خود
امام زمان عليه السلام همواره، بر دوستداران خود دعا ميکند. صاحب مکيال المکارم در
اثبات اين مدعا، چنين ميگويد:
چون مقتضاي شکر احسان، همين است. و دليل بر آن، فرمايش مولي صاحب الزمان عليه
السلام در دعايي است که در مهج الدعوات ميباشد:
«و کساني که براي ياري دين تو، از من پيروي ميکنند، نيرومند کن و آنان را جهادگر
در راه خودت قرار ده، و بر بدخواهان من و ايشان، پيروزشان گردان ... .»
بدون شک، دعا کردن براي آن حضرت و براي تعجيل فرج آن جناب، تبعيت و نصرت او است؛
چون يکي از اقسام نصرت حضرت صاحب الزمان عليه السلام ياري کردن به زبان است، و دعا
براي آن حضرت، يکي از انواع ياري کردن به زبان ميباشد.
و نيز دليل بر اين معنا است که در تفسير علي بن ابراهيم قمي، ذيل آيه شريفه «و اذا
حُييتُم بِتَحية فَحَيّوا باحسن منها او رُدوها»؛ و هر گاه مورد تحيت [بدرود و
ستايش] واقع شديد، به بهتر يا نظير آن، پاسخ دهيد.» گفته است: «سلام و کارهاي نيک
ديگر.»
واضح است که دعا، از بهترين انواع نيکي است، پس اگر مؤمن، براي مولاي خود، خالصانه
دعا کند، مولايش هم براي او خالصانه دعا ميکند، و دعاي آن حضرت، کليد هر خير و داس
هر شر است .
شاهد و مؤيد اين مدعا، روايتي است که قطب راوندي، در خرايج آورده که گفت:
«جمعي از اهل اصفهان، از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابوجعفر محمد بن علويه،
نقل کردند که: شخصي به نام عبدالرحمان، مقيم اصفهان شيعه بود. از او پرسيدند: «چرا
به امامت حضرت علي النقي (عليه السلام) معتقد شدي؟» گفت: «چيزي ديدم که موجب شد
من اين چنين معتقد شوم . من مردي فقير، ولي زباندار و پر جرات بودم. در يکي از
سالها، اهل اصفهان مرا با جمعي ديگر براي شکايت به دربار متوکل بردند، در حالي که
در دربار بوديم دستوري از سوي او بيرون آمد که علي بن محمد بن الرضا(عليه السلام)
احضار شود. به يکي از حاضران گفتم: «اين مرد کيست که دستور احضارش داده شده؟» گفت:
«او، مردي علوي است که رافضيان، معتقد به امامتش هستند.»
واضح است که دعا، از بهترين انواع نيکي است، پس اگر مؤمن، براي مولاي خود، خالصانه
دعا کند، مولايش هم براي او خالصانه دعا ميکند، و دعاي آن حضرت، کليد هر خير و داس
هر شر است .
سپس گفت: «چنين ميدانم که متوکل، او را براي کشتن احضار ميکند.» گفتم: «از اين
جا نميروم تا اين مرد را ببينم چگونه شخصي است؟» گويد: «او سوار بر اسب آمد و
مردم از سمت راست و چپ راه، در دو صف ايستاده به او نگاه ميکردند. هنگامي که او را
ديدم، محبتش در دلم افتاد. در دل براي او دعا کردم که خداوند، شرّ متوکل را از او
دفع کند، او در بين مردم پيش ميآمد و به کاکل اسبش نگاه ميکرد، و به چپ و راست
نظر نميافکند، من در دل پيوسته برايش دعا ميکردم. هنگامي که کنارم رسيد صورتش را
به سويم گردانيد. آنگاه فرمود: «خداوند، دعايت را مستجاب کند، و عمرت را طولاني، و
مال و فرزندات را زياد.»
از هيبت او، بر خود لرزيدم و در ميان رفقايم افتادم. پرسيدند: «چه شد؟» گفتم: «خير
است.» و به هيچ كس نگفتم .
پس از اين ماجرا، به اصفهان برگشتيم. خداوند، به برکت دعاي او، راههايي از مال بر
من گشود، به طوري که امروز، من، تنها، هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم، غير از
مالي که خارج از خانه، ملک من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم
ميگذرد. من به امامت اين شخص معتقدم که آن چه در دلم بود، دانست و خداوند، دعايش
را دربارهام مستجاب کرد.»
ميگويم: اي خردمند! نگاه کن چگونه امام هادي عليه السلام دعاي اين مرد را پاداش
داد به اين که در حق او دعا کرد، با اين که در آن هنگام او از اهل ايمان نبود، پس
آيا چگونه درباره حضرت صاحب الزمان عليه السلام فکر ميکني؟ به گمانت اگر برايش
دعا نمايي، او دعاي خير در حقت نميکند، با اين که تو از اهل ايمان هستي؟ نه!
سوگند به آن که انس و جن را آفريد، بلکه آن جناب براي اهل ايمان دعا ميکند، هر
چند که خودشان از اين جهت غافل باشند، زيرا که او، ولي احسان است .
در تاييد آنچه در اين جا ذکر شد، يکي از برادران صالح، برايم نقل کرد که امام زمان
عليه السلام را در خواب ديده، آن حضرت، به او فرمودهاند:
«من براي هر مؤمني که پس از ذکر مصائب سيدالشهداء، در مجالس عزاداري، دعا کند، دعا
ميکنم.»
از خداوند توفيق انجام دادن اين کار را خواهانيم که البته او مستجاب کننده دعاها
است.
7- آمين بر دعاهاي دوستداران خود
امام مهدي(عج) بر دعاهاي ما «آمين» ميگويد. امام علي عليه السلام به زميله
ميفرمايد: اي زميله! هيچ مؤمني نيست که بيمار شود، مگر اين که به مرض او مريض
ميشويم، و اندوهگين نشود مؤمني، مگر اين که به خاطر اندوه او، اندوهگين گرديم، و
دعايي نکند مگر اين که براي او آمين گوييم، و ساکت نماند مگر اين که برايش دعا
کنيم.
يکي از برادران صالح، برايم نقل کرد که امام زمان عليه السلام را در خواب ديده، آن
حضرت، به او فرمودهاند:
«من براي هر مؤمني که پس از ذکر مصائب سيدالشهداء، در مجالس عزاداري، دعا کند، دعا
ميکنم.»
8- نامههاي امام زمان(عج)
(مثل نامه به شيخ مفيد، سيد ابوالحسن اصفهاني و ...)
«انه قد اذن لنا في تشريفک بالمکاتبة. هذا کتابنا اليک ايها الاخ الولي.» «هذا
کتابنا باملائنا و خط ثقتنا. هذا کتاب اليک ... ولا تظهر علي خطنا الذي سطرناه.»
«ارخص نفسک واجعل مجلسک في الدهليز واقض حوائج الناس، نحن ننصرک» ؛ «خودت را
براي مردم ارزان کن و در دسترس قرار بده، محل نشستنت را در دهليز خانهات انتخاب
کن، تا مردم، سريع و آسان، با تو ارتباط داشته باشند و حاجتهاي مردم را بر آور. ما
ياريات ميکنيم.»
9- عيادت
داستانهاي متعددي از عيادت حضرت حجت (عج) از دوستداران خود در کتابها نوشته شده
است . از جمله آنها عيادت حضرت، از حاج ملاعباس تربتي و حاج سيد عبدالله رفيعي
است.
10- تشييع
امام زمان عليه السلام، در تشييع جنازه برخي دوستداران مخلص خود، شرکت ميکند. در
اين مورد، نمونههاي فراواني است:
حضرت آية الله امامي کاشاني، در جلسه سوم مجلس ختمي که در «مسجد اعظم قم»، از طرف
اساتيد حوزه علميه قم برگزار شده بود، در سخنراني خود فرمودند: يکي از افرادي که
مورد وثوق است و گاهي اخباري را در دسترسم قرار ميدهد، گفت: «به منظور شرکت در
تشييع جنازه حضرت آية الله العظمي گلپايگاني(ره) از تهران به قم رفتم و به مسجد
امام حسن مجتبي عليه السلام رسيدم. در آن جا به دو نفر از اصحاب حضرت حجت (ارواحنا
فداه)، برخورد کردم. آنان به من گفتند: «امام زمان عليهالسلام در مسجد امام حسن
عسکري عليه السلام تشريف دارند، برو آقا را ملاقات کن.» با عجله، خودم را به مسجد
امام حسن عسکري عليه السلام رساندم و وارد مسجد شدم . در آن هنگام اذان ظهر را گفته
بودند. من متوجه شدم که حضرت با سي نفر از اصحاب، مشغول نماز هستند . اقتدا کردم.
بعد از نماز، امام زمان(عج) فرمودند: «ما از همين جا تشييع ميکنيم ... .» از مسجد
خارج شديم و دنبال جمعيت، با آقا رفتيم تا به صحن رسيديم.»
مرحوم آية الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني، پدر آية الله العظمي حاج سيد علي
سيستاني (دامتبرکاته)، در مشهد مقدس، براي آن که به محضر امام زمان(عج) شرفياب
شود، ختم زيارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز ميکند .
ايشان ميفرمود: «در يکي از جمعههاي آخر، ناگهان، شعاع نوري را مشاهده کردم که از
خانهاي نزديک به آن مسجدي که من در آن مشغول به زيارت عاشورا بودم، ميتابيد . حال
عجيبي به من دست داد و از جاي برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم .
خانه کوچک و فقيرانهاي بود که از درون آن، نور عجيبي ميتابيد. در زدم . وقتي در
را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت وليعصر امام زمان عليه السلام، در يکي از
اتاقهاي آن خانه، تشريف دارند و در آن اتاق، جنازهاي را مشاهده کردم که پارچهاي
سفيد روي آن کشيده بودند .
وقتي که من وارد شدم و اشکريزان سلام کردم، امام زمان(عج) فرمودند: «چرا اين گونه
به دنبال من ميگردي و اين رنجها را متحمل ميشوي؟! مثل اين باشيد (اشاره به آن
جنازه کردند) تا من به دنبال شما بيايم.» بعد فرمود: «اين، بانويي است که در دوره
بي حجابي (دوران رضاخان پهلوي)، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا مبادا نامحرم او
را ببيند.»
11- سبب دفع بلا
«انا خاتم الاوصياء و بي يدفع الله عزوجل البلاء عن اهلي و شيعتي»؛ «من، آخرين
وصيام و خداوند، به واسطه من بلا، را از اهل و شيعيان من دور ميسازد.»
12- پيام
امام زمان(عج)، در فرازهاي مهمي از تاريخ، پيامهايي براي جامعه شيعه يا برخي
افراد ميفرستد.
داستان فتواي حرمت استعمال تنباکو به ميرزاي شيرازي و پيام به سيد ابوالحسن
اصفهاني و امام راحل(ره) در واقعه بيست و يکم بهمن، نمونههاي خوبي است.
13- مساجد و مقامها
(مسجد سهله، جمکران، امام حسن مجتبي عليه السلام، ...)
امام زمان عليه السلام، جايگاههايي را براي عبادت و توجه به خود ميگزيند و با
نشانهها و کراماتي، همراه ميکند و همگان را به آنجا فرا ميخواند تا خدا را
بخوانند و متوجه امام خود باشند و فرج او را که فرج خود آنان است، بخواهند. در
ايران اسلامي، مسجد جمکران، از اهميت ويژهاي برخوردار است.
14- نيابت
قرار دادن نايبي از طرف خود امام زمان عليه السلام براي خود، در ايام غيبت، يکي از
مهمترين جلوههاي محبت حضرت به شيعيان است: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها
الي رواة حديثنا.»
15- تعليم
امام زمان(عج)، دعاها، زيارات، پرسشهاي علمي برخي علما، را ... تعليم
ميدهد. از جمله دعاها، زيارت آل ياسين، عظم البلاء ، زيارت رجبيه است که هر
يک، داراي مضامين بسيار بلندياند .
حکايت سيد رشتي و سفارش امام عصر (عج) بر خواندن نافله و عاشورا و جامعه، بسيار
شنيدني است .
«طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانکارنا»؛ «طلب معارف از غير
طريق ما اهل بيت، مساوي با انکار ما است.»
آن چه که ذکرش در اينجا ضروري است، اين است که از ما، عمل به تکليف را خواستهاند و
ديدن امام زمان (ع)، تکليف نيست. ديدار حضرت، گرچه بدون شک، توفيق بزرگي
است، اما ما مکلف به آن نشدهايم. در داستانهاي متعددي، حضرت خود، به همين نکته
اشاره ميفرمايد و تقوا و دينمداري را از شيعيان و دوستداران خود ميخواهد، نه جست
و جوي ملاقات با آن حضرت را.
امام زمان عليه السلام به قرائت قرآن و ادعيه و زيارات سفارش فرمودند.
16- درس آموزي
داستان شيعيان بحرين و اين که ما آمادهايم، پس چرا امام زمان(عج) نميآيد و
انتخاب يک نفر از ميان خود به عنوان بهترين فرد و برخورد حضرت با آن فرد و فرستادن
پيام به اين که در فلان روز و فلان مکان، همه شيعيان جمع شوند و درس مهمي که حضرت
به آنان ميدهد ...
17- از غربت تا حکومت
در هنگام شهادت امام عسکري عليه السلام شيعه، در غربت است و در حيرتي جانکاه به سر
ميبرد، اما امروزه، ايران اسلامي، با نام و ياد امام زمان(عج) قيام ميکند و با
رهبري نايب او پيروز ميشود. آيا اين چيزي جز عنايات و امداد حضرت است؟
خداي تعالي به پيامبرش ميگويد:
«به ياد بياور آن زماني که در غربت بوديد و از اين که شما را نربايند، در هراس
بوديد و امروزه ... .»
مقايسه وضع گذشته و امروز ما، درسهاي زيادي از جلوههاي محبت يار را با خود به
همراه دارد.
در اين زمينه، کلام حضرت به مرحوم ميرزاي ناييني نمونهي گويايي است: «اينجا
(ايران) شيعه خانهي ما است . ميشکند، خم ميشود، خطر هست، ولي ما نميگذاريم سقوط
کند. ما نگهاش ميداريم .»
18- فريادرسي(دستگيري درماندگان و راهيابي گمشدگان)
داستانهاي متعددي وجود دارد در مورد اين که چگونه حضرت به فرياد برخي از
مستضعفان جهان و دوستداران خود ميرسند:
داستان مرحوم آقاي نمازي شاهرودي که چگونه کاروان آنان، راه را در مکه گم کرد و ...
سرخ پوستان سه قبيله از قبائل داکوتاي شمالي و منطقه قطب، در هنگام نياز و نيز گم
کردن راه در يخهاي قطبي و جنگل، از فردي به نام «مهدي» کمک ميطلبند که تا اين
اواخر از ارتباط اين نام با اسلام و يا اصولا مکتب اسلام نيز اطلاعي نداشتند پس از
اطلاع از اين موضوع، تعدادي از دانشجويان سرخپوست به اسلام گرويدند.
توضيح خبرنامه: زبانشناسان و محققان زبانهاي بومي آمريکاي شمالي کشف کردهاند که
ريشه «مهد» و «مهدي» در زبانهاي بومي اوليه، در کشورهاي شمالي و جنوبي آمريکا،
از جنبه بسيار مذهبي و اسرارآميزي برخوردار است.
19- دفاع (فردي و جمعي)
موارد متعددي مبني بر اين است که حضرت، از برخي دوستداران خود دفاع ميکند (داستان
ضربه صفين و دفاع از وحيد بهبهاني) اين دفاع، منحصر به موارد شخصي و
فردي نيست، بلکه در مواردي، از جامعه شيعه دفاع ميکند و باعث حفظ آنان ميشود
(داستان انار که مربوط به شيعيان بحرين و وزير آن که دست نشانده انگليسيها بوده
است و) ...
20- هدايت
افراد متعددي، به دست امام زمان(عج) هدايت شدند. از آن جمله است بحرالعلوم يمني.
21- برآوردن حاجات و رفع مشکلات
داستانهاي متعددي نقل شده که امام زمان(عج)، برآورنده حاجات و مشکلگشاي بسياري
از افراد بودهاند.
22- شفا
داستانهاي فراواني وجود دارد که امام زمان عليه السلام، بسياري از بيماران لاعلاج
را که به آن حضرت متوسل شدهاند به اذن خدا شفا داده است.
23- همسفره شدن
شيخ اسدالله زنجاني فرمود: «اين قضيه را دوازده نفر از بزرگان، از شخصي که در محضر
سيد بحرالعلوم(ره) بود، نقل کردند. آن شخص ميگويد:
هنگامي که جناب آقاي شيخ حسين نجفي، از زيارت بيت الله الحرام به نجف اشرف مراجعت
کرد، بزرگان دين و علما، براي تبريک و تهنيت، به حضور او رسيدند و در منزل ايشان
جمع شدند.
سيد بحرالعلوم(ره) چون با جناب آقا شيخ حسين، کمال رفاقت و صميميت را داشت، در
اثناي صحبت، روي مبارک خويش را به طرف او گرداند و فرمود: «شيخ حسين! تو، آن قدر
سربلند و بزرگ گشتهاي، که بايد با حضرت صاحب الزمان عليه السلام هم کاسه و هم غذا
شوي!» شيخ، متغير و حالش دگرگون شد. حضار مجلس، از شنيدن سخن سيد بحرالعلوم، اصل
قضيه را از ايشان سؤال کردند.
سيد فرمود: «آقا شيخ حسين! آيا به ياد نداري که بعد از مراجعت از حج در فلان منزل
بودي، در خيمه خود نشسته و کاسهاي که در آن آبگوشت بود؛ براي ناهار خود آماده
کرده بودي، ناگاه، از دامنه بيابان، جواني خوشرو و خوشبو در لباس اعراب، وارد
گرديد و از غذاي تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح همه عوالم امکان، حضرت صاحب الامر
و الزمان، عجل الله تعالي فرجه الشريف، بودهاند.»
چهارشنبهها به مسجد سهله ميرفتم و مراقب خود بودم و غذاي اندک و غير حيواني
ميخوردم . در حدود چهارشنبه بود که شبي در مسجد به هنگام دعا و عبادت،
ديدم مرد عربي آمد در کنارم نشست، ابتدا قرآن خواند و سپس مرا به سخن گرفت. من پاسخ
او را با اکراه ميدادم و نخواستم با او حرف بزنم، زيرا او را مانع کارم ميدانستم،
در اين هنگام، سفره باز کرد و به خوردن غذاي چرب و پر از گوشت (پلو تهچين) پرداخت
و به من نيز اصرار ميکرد که بيا با من از اين غذا بخور . از او اصرار بود و از من
امتناع، سرانجام به او گفتم من در شرايطي هستم که غذاي حيواني نميخورم.
آن مرد گفت: بيا بخور، آنچه را شنيدي معنايش آن است که مثل حيوان نخور نه آن که
حيواني نخور .
24- تذکر
امام زمان عليه السلام به او فرمودند: براي از دست دادن مال و ضرري که امسال
ديدهاي غم مخور؛ زيرا خداوند ميخواهد بدين وسيله تو را امتحان کند. مال ميآيد و
ميرود. آنچه ضرر کردهاي به زودي جبران خواهد شد و قرضهايت را پرداخت خواهي کرد.
25- زيارت و حج نيابي
حضرت وليعصر عليه السلام فرمودند: بيا با هم به زيارت قبر حاج سيدعلي مفسر برويم،
وقتي در خدمتشان به آنجا رفتم ديدم روح آن مرحوم کنار قبرش ايستاده است و به آن
حضرت، اظهار ارادت ميکند. بعد سيدعلي به من گفت: سيد کريم! به حاج شيخ مرتضي زاهد
سلام مرا برسان و بگو: چرا حق رفاقت و دوستي را رعايت نميکند و به ديدن ما نميآيي
و ما را فراموش کردهاي؟
حضرت وليعصر عليه السلام به سيدعلي فرموند: حاج شيخ مرتضي گرفتار و معذور است، من
به جاي او خواهم آمد.
اين قضيه توسط حضرت آيةالله العظمي ميلاني(ره) نقل شده است: ... زير فشار عذاب
طاقتفرسا، دست توسل به سوي مادرم حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام گشودم و گفتم: مادر
جان! درست است که من فريضهاي را ترک نمودهام، اما من عمري از حسين عزيزت سخن
گفتهام، شما مرا نجات بدهيد . و پس از اين توسل خالصانه، در زندانم گشوده شد و
گفتند: مادرت فاطمه عليهاالسلام تو را خواسته است. مرا نزد مادرم بردند و او از
اميرمؤمنان عليه السلام درخواست کرد که مرا ببخشايد و نجاتم را از خدا بخواهد. اما
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: دختر گرامي پيامبر! ايشان بارها روي منبر به
مردم گفته است که اگر کسي فريضه حج را در صورت امکان و توان ترک کند، به هنگام مرگ
به او گفته ميشود: يهودي يا نصراني يا مجوسي بمير! اکنون او خودش ترک کرده است! من
چه کنم؟! مادرم فرمود: راهي براي نجات او بيابيد. اميرمؤمنان (ع) فرمود:
تنها يک راه به نظر ميرسد که خدا او را ببخشايد. و آن اين است که از فرزندت مهدي
عليه السلام بخواهي امسال به نيابت او حج کند، و مادرم چنين کرد و فرزندش مهدي عليه
السلام پذيرفت و من نجات يافتم، و آنگاه مرا به اين باغ زيبا و پر طراوت آوردند.
26- ديدار
داستانهاي معتبر و ارزنده و درسآموز فراواني مبني بر اين که حضرت با برخي از
دوستداران خود ديدار دارد؛ روايت شده است. در ميان آنها داستانهاي خوبي از بزرگان
هست که ميتواند بسيار درسآموز و تاثيرگذار و احساس برانگيز باشد .
ناگفته نماند که در اين مورد، هر ادعايي را از هر کسي نميتوان پذيرفت؛ چه آن را که
خبر شد، خبري باز نياورد. هزار نکته باريکتر ز مو اينجا است .
آن چه که ذکرش در اينجا ضروري است، اين است که از ما، عمل به تکليف را خواستهاند و
ديدن امام زمان (ع)، تکليف نيست. ديدار حضرت، گرچه بدون شک، توفيق بزرگي
است، اما ما مکلف به آن نشدهايم. در داستانهاي متعددي، حضرت خود، به همين نکته
اشاره ميفرمايد و تقوا و دينمداري را از شيعيان و دوستداران خود ميخواهد، نه جست
و جوي ملاقات با آن حضرت را. عاشق راحتي معشوق را ميخواهد، و زمينه آمدن او را
فراهم ميسازد و خواستههايش را که هدايت انسانها و بهبود وضع جامعه است، گردن
مينهد . آن کس كه فقط ميخواهد امام را ببيند، عاشق نيست، خودخواه است!
از اينها که بگذريم موارد ذکر شده در اين مقاله را در سه عنوان ياد و مدد و
ديدار ميتوان جمع کرد .
1- ياد:
1- ناميدن، 2- سلام، 3- عيادت، 4- نظارت، 5- شريک غم و شادي، 6- دعا بر دوستداران
خود، 7- آمين بر دعاهاي دوستداران خود، 8- نامه، 9- عبادت، 10- تشييع، 11- دفع بلا،
12- پيام، 13- مسجدها و مقامها، 14- هم سفره شدن، 15- تذکر، 16- زيارت و حج نيابي
.
2- مدد:
1- نيابت، 2- تعليم، 3- درس آموزي، 4- از غربت تا حکومت، 5- فريادرسي، 6- دفاع، 7-
هدايت، 8- برآوردن حاجات و رفع مشکلات، 9- شفا .
3- ديدار
(داستانهايي معتبر، ارزنده و سازنده.)