زندگی نامه حضرت خدیجه(س)
*ولادت و خانواده
حضرت خدیجه 68 سال قبل از هجرت بدنیا آمد. خانوادهاى كه خدیجه را پرورش داد، از نظر شرافت خانوادگى و نسبتهاى خویشاوندى، در شمار بزرگترین قبیلههاى عرب جاى داشت. این خاندان در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگى و نجابت و شرافت از كردار و گفتار خدیجه پدیدار بود.
خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش بودند. پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت. مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.
*اخلاق خدیجه كبری
حضرت خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران كمنظیر بود. او به فضیلت اخلاقى و پذیرایىهاى شایان بسیار معروف بود و بدین جهت زنان مكه به وى حسد مىورزیدند.
دختر خویلد در سجایا و كمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به حق، ایشان كفو خوبى براى پیامبر بود. بىتردید مىتوان گفت كه این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبر اكرم شایسته شمرده شود. طبق روایات، او براى پیامبر(ص) یاورى صادق بود.
*آشنایى با پیامبر
پیامبر اكرم با كاروان تجاری خدیجه كبری برای تجارت میرود و در این هنگام بود كه حضرت خدیجه با مقامات معنوى حضرت محمد(ص) آشنا شد و آن دو غلامى كه براى تجارت همراه پیامبر فرستاده بود، مطالب و معجزاتى كه از وى دیده بودند، براى خدیجه نقل كردند. خدیجه فریفته اخلاق و كمال و مقامات معنوى پیامبر شد. البته او از یكى از دانشمندان یهود و نیز ورقة بن نوفل، كه از علماى بزرگ عرب و خویشان نزدیك خدیجه به شمار مىرفت، درباره ظهور پیغمبر آخرالزمان و خاتم الانبیا مطالبى شنیده بود. همه این عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خود انتخاب كند
*ازدواج با پیامبر اكرم(ص)
در آن زمانى كه خدیجه به عنوان زن نخست عرصهى تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مىكرد. در آن سالها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاكى و راستى و درستى فوقالعاده و امانتدارى بىمانندى كه از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، كه نشان دهندهى یكى از خصلتهاى ویژهى آن حضرت بود، بر زبان مىآورند.
این آوازهى درستى و امانت كه در مكه توام با اداى احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوى این جوان درستكار و امانتدار، جلب و جذب كرد به طورى كه در پى ملاقاتى كه در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار كاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانى، چندین بار با كاروان خدیجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و اندیشهى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مكه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت كه خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستى و امانتدارى محمدامین، جلب كرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاك و پاك سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونى فكر و اندیشه و دیدگاهش شد، كه یكسره در مسیر زندگى و طرز تفكر خود، تجدیدنظر كرد. وى پیش از آن دو بار ازدواج كرده، و هر دو همسرش - «عتیق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پى از كف دادن دومین شوهرش، نسبت به زندگى، دیدگاه خاصى پیدا كرده و بر آن شده بود كه از آن پس همهى عمر را تنها و مستقل، زندگى كند و اختیار زندگى و ثروتش را به دست هیچ كس و با هیچ عنوانى نسپارد. شاید این تصمیم از آن جا ناشى شده بود كه او با آن روحیه خاص و اندیشهى والا و درون پاك و صفات برجستهاش، هیچ فردى را شایستهى همسرى خود نمىدانست، و به چنان حدى از استقلال طلبى رسیده بود كه ترجیح مىداد در بازماندهى سالهاى عمرش، به هیچ فردى وابسته و به هیچ كس متكى نباشد.
اما خصوصیات بىمانند محمد(ص)این اندیشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالى فكر و والایى روش زندگى محمد(ص)براى او چنان جاذبهاى داشت كه یك باره از تصمیم پیشین خود درگذشت، و آن استقلال طلبى خاص خود را كنار گذاشت، و تصمیم گرفت از آن پس زندگى خود را با زندگى چنان مرد یگانهاى پیوند زند و در هم بیامیزد.
جاذبهى صداقت و راستى و پاكى محمدامین چنان بود كه حتى بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طورى كه خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بىمانند پیشنهاد ازدواج داد. یك روز محمد ص را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت:
«اى محمد من تو را مردى شریف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاكى و راستى یافتم، كه خود را پاك و مطهر نگاه داشتى و كمترین غبارى از ناچیزترین آلودگیها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویى، از راست گفتن به هیچ قیمتى باك ندارى، و اصالتهاى انسانى خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمىنهى. این خصوصیات انسانى و خصلتهاى برجسته و شایستهات، مرا چنان جلب و جذب كرده است كه اكنون میل دارم پیشنهاد همسرى و هم آشیانى با تو را مطرح كنم. اگر با پیشنهاد من توافق دارى من آمادهام تا هر وقت كه مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.»
آرى بدین سان خدیجه علىرغم رسوم و سنتهایى كه در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنى بود كه به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به میدان مىگذاشت تا از شوهر آیندهاش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى یك زن در برابر فضائل و ملكات والاى انسانى، هیچ گونه شگفتى ندارد.
چه شده بود، چه پیش آمده بود، كه یك باره یك زن برجسته و سرشناس عرب، زنى از اشراف كه در میان رسوم و سنتهاى دست و پا گیر اشرافى زندگى كرده بود، ناگهان همهى آن قیدها و بندها را مىگسست، و همهى سنتها را زیر پا مىنهاد، و بدین سان سرفراز و بالنده پیش مىآمد تا در برابر چشمان حیرتزدهى این و آن دست به كارى زند كه پیش از آن، شاید هیچ زنى از خانوادههاى معمولى نیز، بدان دست نیازیده بودند؟
راز و رمز این ماجرا تنها در یك نكته نهفته بود: در این كه زنى با شخصیت برجسته و اعتبار بىمانندش، زنى كه بسیارى از زنان و حتى بسیارى از مردان، در برابرش تواضع نشان مىدادند، اكنون در برابر فضایل برجسته و ملكات والاى انسانى كه پرتو آن در وجود محمدامین نور مىافشاند، خود را خاضع و فروتن مىدید. و این هیچ جاى شگفتى ندارد.
آرى، این خدیجه بود كه در برابر شخصیت متعالى و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزشهاى والاى انسانى و خصلتهاى ملكوتى محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود كه دیگر براى هیچ كدام از آن آداب و رسوم و سنتهاى اشرافى ارزشى قائل نبود. این بانوى برجسته و با شخصیت، همان زنى بود كه بر زنان و مردان بسیار، فرمان مىراند، همان زنى بود كه چون كاروانهاى تجارى پربارش در جادههاى عربستان و سرزمینهاى دور و نزدیك آن به راه مىافتاد، چشمها را خیره مىكرد و آرزو و اشتیاق هم سخنى با او را، در دلها شعلهور مىساخت. همان زنى بود كه پیش از آن بارها و بارها، دیده شده بود كه اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوایف، با ثروتهاى هنگفت و شهرت و موقعیت فراوانى كه داشتند، به خواستگاریش مىآمدند، ولى او تقاضاى آنان را نمىپذیرفت، و شاید اساساً آنها را شایسته و لایق خواستگارى خویش نمىدید.
اما اكنون همین زن برجسته و احترامانگیز، همین زنى كه در تمامى سرزمین حجاز، زنى مانند او نبود، با شور و اشتیاق فراوان و با علاقه و عاطفهاى وصفناشدنى، خود قدم به میان نهاده بود، و در طرح پیشنهاد ازدواج، با محمد(ص)پیشقدمى و پیشگامى مىكرد.
چنین بود كه مقدمات ازدواج محمد(ص)و خدیجه، صورت پذیرفت و گفتگو دربارهى این مزاوجت فرخنده، به مرحلهى تصمیم و تدارك رسید. خدیجه در این ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگارى را دیگرگونه ساخت، بلكه همهى سنتهاى دست و پاگیر ازدواج را كه آن زمان در میان اعراب جاهلى رواج داشت، زیر پا نهاد. حتى در مورد مهریه نیز دست به كارى زد كه پیش از آن، كسى نظیرش را ندیده بود. با آن كه خواستگاران قبلى ثروتهاى كلان و نقدینههاى گران، در اختیار داشتند و مهریههاى سنگین و خیرهكننده عرضه مىداشتند، باز خدیجه در مورد محمد(ص)رفتارى دیگر در پیش گرفت. بدین معنى كه مهریه را نیز به جاى آن كه از سوى مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دینارى را كه به عنوان مهریه از آن سخن رفته بود، از دارائى سرشار خود به محمدصلی الله علیه و آله هدیه داد.
خدیجه با این برنامهى درخشان اخلاقى، و با این رفتار خیرهكننده كه در عین عظمت و شخصیت و سرافرازى، حكایت از فروتنى و تواضعى با شكوه داشت، نشان داد كه به راستى برجستگى و امتیاز اصلى و اساساش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجارى او نیست. بلكه آنچه بدو عمیقاً ارزش و شخصیت و برجستگى مىبخشید، شكوه اندیشه و طرز تفكر و والائى دیدگاههاى معنوى او است كه نسبت به دیگر زنان ممتاز سرفرازش مىكند.
آرى، او شوهرى مىخواست كه از لحاظ فضیلت و معنویت برجستهترین مردان زمان و زمانه باشد، و پیدا است كه چنین كسى جز پیامبر(ص)هیچ كس دیگر، نمىتوانست باشد.
«ابناسحاق» سیرهنویس قدیمى نیز اعتراف مىكند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بىمانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مىكند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
ازدواج خدیجه با حضرت محمد (ص) حدود سه ماه پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت. در آن زمان، پیامبر 25سال داشت و خدیجه چهل ساله بود. ابن عباس سن ایشان را 28 سال نقل مىكند.
خدیجه به سبب علاقه به پیامبر و مقام معنوى او با رسول خدا ازدواج كرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خود را فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج پیامبر و خدیجه، عبدالله بن غنم به آنها چنین تبریك گفت:
گوارا باد بر تو اى خدیجه كه طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج كردى . چه كسى در میان مردم همانند محمد(ص) است. محمد (ص) كسى است كه حضرت عیسى و موسى به آمدنش بشارت دادهاند و كتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند.رسولى كه سر از بطحاء (مكه) در مىآورد و او هدایت كننده و هدایت شونده است .
«حضرت محمد(ص) هر وقت از تكذیب قریش و اذیتهاى ایشان محزون و آزرده مىشدند، هیچ چیز، آن حضرت را مسرور نمىكرد مگر یاد خدیجه؛ و هرگاه خدیجه را مىدید مسرور مىشد.»
*ایثار و فداكارى خدیجه
گفتگوهاى مقدماتى دربارهى این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزدیكترین كسان و اقوام محمد(ص)و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد.
در آن روز مبارك خطبهى عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پیامبر اكرم، یعنى ابوطالب كه از محترمترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانهى خدیجه با قدوم مبارك پیامبر اسلام، نور و شكوه و زیبایى معنوى پیدا كرد. ولى هنوز كسى نمىدانست كه این خانه به زودى خانهى شرافت، محل نزول وحى و نزولگاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.
پس از انجام مراسم و اجراى خطبهى عقد، محمد(ص) از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شكل حركتش نشان مىداد كه تصمیم دارد مجلس را ترك گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانهى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خدیجه در قفاى محمد(ص)به این كلمات بلند شد: «اى محمد كجا مىروى، كه اكنون خانهى من، خانهى تو است، و كلید همهى صندوقها در اختیار تو، و من از امروز كنیز و فرماندار تو هستم». و بدینسان خانهى خدیجه، كاشانهى آرامش و سعادت مشترك این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمد(ص)به آن خانه نقل مكان كرد تا آرامش گم گشتهاى را كه در سنین كودكى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسیر افكار و اندیشههاى والاى خود پیش رود.
اما نكتهى مهم و چشمگیر دیگرى هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود كه چنین پیمان زناشویى ساده و ایثارگرانهاى، براى پیامبر اسلام ارزشى داشت كه خداوند متعال، با حكمت بالغهاش، 15 سال بعد آن را به منصهى ظهور درآورد. بدینسان كه بر اثر این پیوند زناشویى، تمامى ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمد(ص)قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف كرد.
خدیجه براى پیامبر اسلام نمونهى یك همسر فداكار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترك تا آخرین لحظهى حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربانترین مونس پیامبر محسوب مىشد. در روزهاى آرامش نزدیكترین همدم پیامبر، در ایام دشوارى و در گیرودار شداید زندگى صبورترین و پر تحملترین مددكار، و در تمام حوادث سخت و مصیبتهاى پىدرپى قوىترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اكرم بود. در تمام شدائد و دشواریهایى كه در سالهاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مىداد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمانها نیز مایهى امید و پشتگرمى و قوت قلب به شمار مىرفت، و با صبر و شكیبایى بىحساب و قدرت تحمل شگفتانگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مىگرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى كه داشت، و با آن كه قادر بود بهترین زندگىها را داشته باشد و در كمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنیوى را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتى كه به خاطر زندگى با پیامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم كرد. سالها، با زجر و شكنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایى كه بر زندگى هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شبهاى بیدارى، به آسانى كنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نیل به اهداف عالیهى اسلام و پیاده كردن برنامههاى قرآن و پیشرفت مكتب انسانساز اسلام بردارد.
در تمام شدائد و دشواریهایى كه در سالهاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مىداد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلكه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمانها نیز مایهى امید و پشتگرمى و قوت قلب به شمار مىرفت، و با صبر و شكیبایى بىحساب و قدرت تحمل شگفتانگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مىگرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.
*ویژگیهای خدیجه
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مىرود. او اولین زنى بود كه به اسلام گروید؛ چنان كه علىبن ابىطالب (ع) اولین مردى بود كه اسلام آورد. اولین زنى كه نماز خواند، خدیجه بود. او انسانى روشنبین و دوراندیش بود. با گذشت، علاقهمند به معنویات، وزین و با وقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانى بود. همین شرافت براى او بس كه همسر رسول خدا بود و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق یافت.
خدیجه از كتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» مىگفتند. از نظر عقل و زیركى نیز برترى فوق العادهاى داشت و مهمتر این كه حتى قبل از اسلام وى را «طاهره» و «مباركه» و «سیده زنان» مىخواندند.
جالب این است او از كسانى بود كه انتظار ظهور پیامبر اكرم مىكشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانههاى نبوت مىشد. اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اكرم از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكایت مىكند.
نمونهاى از اشعار خدیجه درباره پیامبراكرم چنین است:
فلو اننى امسیت فى كل نعمه و دامت لى الدنیا و تملك الاكاسره
فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یكن عینى لعینك ناظره .
اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى كه چشم به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت خدیجه این است كه او داراى شمّ اقتصادى و روح بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .
البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است كه قلم از بیان آن ناتوان است. پیامبر اكرم مىفرماید: «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.»
چه مىتوان گفت در شان كسى كه مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول خدا بود؟! در تاریخ مىخوانیم: «حضرت محمد(ص) هر وقت از تكذیب قریش و اذیتهاى ایشان محزون و آزرده مىشدند، هیچ چیز، آن حضرت را مسرور نمىكرد مگر یاد خدیجه؛ و هرگاه خدیجه را مىدید مسرور مىشد.»
ذهبى مىگوید: مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان كامل، عاقل، والا، پایبند به دیانت و عفیف و كریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اكرم كراراً او را مدح و ثنا مىگفت و بر سایر امهات مومنین ترجیح مىداد و از او بسیار تجلیل مىكرد. به حدى كه عایشه مىگفت: بر هیچ یك از زنان پیامبر به اندازه خدیجه حسد نورزیدم و این بدان سبب بود كه پیامبر بسیار او را یاد كرد.
ذهبى مىگوید: مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان كامل، عاقل، والا، پایبند به دیانت و عفیف و كریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اكرم كراراً او را مدح و ثنا مىگفت و بر سایر امهات مومنین ترجیح مىداد و از او بسیار تجلیل مىكرد. به حدى كه عایشه مىگفت: بر هیچ یك از زنان پیامبر به اندازه خدیجه حسد نورزیدم و این بدان سبب بود كه پیامبر بسیار او را یاد كرد.
درود خدا بر خدیجه
خدیجه كبرى چنان مقام والایى داشت كه خداوند عزوجل بارها بر او درود و سلام فرستاد. طبق روایتى از حضرت امام محمدباقر (ع): پیامبر اكرم هنگام بازگشت از معراج، به جبرئیل فرمود: «آیا حاجتى دارى؟»
جبرئیل عرض كرد: خواستهام این است كه از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانى.»
در روایتى دیگر مىخوانیم: روزى خدیجه به خواست رسول خدا بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول خدا را پرسید. خدیجه نمىتوانست بگوید رسول خدا در كجا به سر مىبرد. او مىترسید این مرد از كسانى باشد كه قصد كشتن پیغمبر را دارد. وقتى كه خدمت آن حضرت رسید و جریان را گفت، پیامبر فرمود: «آن جبرئیل بود و امر كرد كه از خدا تو را سلام برسانم.»
*اوصاف و فضایل خدیجه
این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اكرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسیار دوست مىداشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در كارهاى خود با وى نه فقط مانند یك همسر، بلكه همچون یك دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمى، مشورت مىكرد و به نظریاتى كه خدیجه ابراز مىداشت، با دیدهى احترام مىنگریست.
از حضرت على(ع)روایت شده است كه فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم كه فرمود: بهترین زنان بنىاسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است.
البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه (س)را نباید با معیارهاى عادى سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت كه خداوند تبارك و تعالى به وسیله جبرئیل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظیم وعده داد كه هیچ كس دیگرى، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند.
بخارى یكى از محدثین بزرگ اهل سنت كه یكى از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مىكند: «عایشه مىگوید: دربارهى هیچ زنى به اندازهى خدیجه حسرت نكشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم كه پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.»
این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مىدانیم كه خدیجه نخستین همسرى است كه پیامبر اكرم قبل از آغاز رسالت اختیار كرده و مدتى طولانى، نزدیك به 25 سال با وى زندگى كرده است. با این كه حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، امسلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى كه همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مىكرد، نام او را با احترام مىبرد و همواره خاطرهى او را گرامى و عزیز مىداشت چنان كه دربارهاش مىفرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارىام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر مىورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم مىكردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.»
این سخنان صریح و بىشائبه از زبان مبارك پیامبر گرامى اسلام به خوبى مىرساند كه خدیجه از چه موقعیت ممتازى در نزد پیامبر، و از چه شخصیتى برخوردار بوده است.
عایشه مىگوید: روزى نمىشد كه پیامبر اسلام از خدیجه ذكر خیرى به میان نیاورد. به حدى كه روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخوردهاى نبود كه خداوند متعال بهتر از او نصیب تو كرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را كه زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه كرده و خواسته است كه امتیاز جوانى خود را مطرح كند. اما خودش ادامه مىدهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناك شد، به حدى كه موهاى جلوى سر مباركش از شدت غضب تكان خورد و آنگاه آن جملات تحسینآمیز را (كه فوقا نقل كردیم) دربارهى خدیجه بیان فرمود.
و باز عایشه مىگوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مىشد، پیامبر اسلام مىفرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض كردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مىدارم.»
در احادیث فراوان از طریق علماى عامه و خاصه، آمده است كه: كاملترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بودهاند كه عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر عیسى مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام.
لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین كاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوقالعادهى آن بانوى عزیز بود كه پیامبر اسلام، مادامى كه خدیجه كبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نكرد و با آن كه در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مكانى و سنتهاى قومى و منطقهاى تعدد زوجات را به صورت امرى كاملاً عادى مىنگریست و مردان بسیارى در یك زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن كه قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مىگذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اكرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نكرد.
نكتهى مهم آن كه خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مىكرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.
*بانوى دانشمند و صاحب كمال
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمىشود مگر آن كه به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره كنیم و بگوییم كه او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشنبین و صاحبكمال بود. هر مسألهاى را به دقت بررسى مىكرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمىپذیرفت و بدون تفكر و تعمق حرفى نمىزد. در آغاز رسالت به محض آن كه متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حركاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفكر ویژهاى كه داشت، بهتر و دقیقتر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام كرد كه تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یك دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضهى دیگرى وجود ندارد.
در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و كنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشكارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مىكردند، خدیجه با روشنبینى خاص و درك هوشمندانهاش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مىسازد (و به بیماریهاى سخت جسمانى كه باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمىكند) چون تو در زندگى خود همیشه صلهى رحم داشته و دارى، مهمانى مىدهى و مهماندوستى و مهماننوازى مىكنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مىكنى و فریادرس مظلومان هستى.»
نكتهى مهم آن كه خدیجه در حساسترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان كه وجود مباركش در آستانهى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان كه وحى الهى بر قلب پاكش نازل مىشد و جهانى را به لرزه درمىآورد - همواره رسول اكرم را به خوبى درك مىكرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیتهاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همهى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى كرد. و به راستى كه كمتر همسرى مىتواند این چنین حساس و فهمیده و با كمال و عمیق و عالم و واقعبین باشد.
چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریك غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است كه هرگاه زنى منصف بدان باشد، یكى از مهمترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحكیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى كه هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانهها و خصوصیات زنانگى نمىتواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه كاملاً مشهود و آشكار بود و اسناد معتبر حاكى از آن است.
«ابناسحاق» یكى از سیرهنویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مىگوید: پیامبر اسلام هر چیز مكروهى را كه مىدید و مىشنید و هر ناروایى را كه بر او وارد مىگردید، محزون و متأثرش مىساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مىگذاشت. و خداوند به وسیلهى خدیجه، آن مكروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مىفرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مىكرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنجها و آلام پیامبر را تسكین مىداد (و چنین شریك زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددكار پیامبر بود) تا روزى كه خدیجه از دنیا رفت و یك غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت...
این سیرهنویس قدیمى نیز اعتراف مىكند كه: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بىمانند خدیجه به جایى رسید كه مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان كه روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یكتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینك جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مىكند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
*نقش خدیجه در پیشبرد اسلام
وقتى حضرت خدیجه دریافت كه سعادتمند شده، هر چه داشت در راه پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام انفاق كرد. او تمام اموال خویش را به پیامبر بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف رساند. تا جایى كه هنگام ارتحال، پارچهاى براى كفن نداشت
ابن اسحاق جملهاى در شان خدیجه دارد كه گویاى همكارى و صداقت او در پیشبرد اسلام است . او مىگوید: «خدیجه یاور صادق و با وفایى براى پیامبر بود و مصیبتها در پى رحلت خدیجه و ابوطالب بر پیامبر سرازیر شد.»
گویا این دو، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اكرم، سدى بلند و مستحكم بودند. این جمله معروف كه اسلام رهین اخلاق پیامبر، شمشیر على، و اموال خدیجه است از نهایت همكارى و صداقت خدیجه پرده برمىدارد
«ابنسعد» یكى دیگر از مورخین اسلامى، در كتاب «طبقات» مىنویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد(ص)مىافكند و مىگوید: یكى از برتریهاى محمد(ص) بر من این است كه همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همكارى و مساعدت نمود، و حال آن كه همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.»
*فرزندان خدیجه
از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد كه طاهر و طیب لقب داشت، و كنیهى «ابوالقاسم» براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى كرد و حتى تا مرحلهى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود كه بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.
غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد كه اسامى آنان زینب و امكلثوم و فاطمه(س)بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است كه در دامان پاكش، پاكدامنترین و پاكیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا(س)، پرورانده مىشود. آن خورشید تابانى كه بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مىماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمهى معصومین را پرورش دهد كه خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آرى فاطمه(س)این چنین مادرى داشت كه «خدیجه» نامور گشته بود...
امام صادق(ع)نیز به آن اشاره فرمودهاند:آرى، چون خدیجه(س)به ازدواج رسول خدا ص درآمد زنان مكه رابطه خود را با خدیجه(س)قطع كردند و دیگر به خانهى او نمىآمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمىكردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه(س)را مراقبت كرده، مانع رفتن آنان به خانه او مىشدند. زنان مكه، خدیجه(س)را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمىكردند. خدیجه(س)از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.
این ترك رفت و آمد و محاصرهى روحى خدیجه(س)با مبعوث شدن پیامبر(ص)به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا(ص)را دشمن خود مىدانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه(س)كه حامى اصلى رسول خدا(ص)بود قطع كردند و خدیجه(س)را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.
1- هاشم، 2- عبدالله، به این دو «طاهر» و «طیب» مىگفتند، 3- رقیه، 4- زینب، 5- ام كلثوم، 6- فاطمه
رقیه دختر بزرگش بود و زینب، ام كلثوم و فاطمه به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه پیش از بعثت پیامبر، بدرود زندگى گفتند. ولى دخترانش، نبوت پیامبر را درك كردند.
گروهى از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا به مدینه هجرت كردند.
*وصیت خدیجه
حضرت خدیجه سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر به عیادت وى رفت و فرمود: اى خدیجه، آیا مىدانى كه خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!
آنگاه از خدیجه دلجویى كرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصیف فرمود
چون بیمارى خدیجه شدت یافت، عرض كرد: یا رسول الله ! چند وصیت دارم:
من در حق تو كوتاهى كردم، مرا عفو كن
پیامبر فرمود: هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش خود را به كار بردى. در خانهام بسیار خسته شدى و اموالت را در راه خدا مصرف كردى
عرض كرد: یا رسول الله ! وصیت دوم من این است كه مواظب این دختر باشید. (و به فاطمه زهرا(س) اشاره كرد)چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا كسى از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا كسى به صورتش سیلى بزند. مبادا كسى بر او فریاد بكشد. مبادا كسى با او برخورد غیر ملایم و زنندهاى داشته باشد
اما وصیت سوم را شرم مىكنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض مىكنم تا او برایت بازگو كند. سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم مىگوید: من از قبر در هراسم؛ از تو مىخواهم مرا در لباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى، كفن كنى.»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض كرد . پیامبر اكرم آن پیراهن را براى خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اكرم غسل و كفن وى را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل در حالى كه كفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض كرد: یا رسولالله، خداوند به تو سلام مىرساند و مىفرماید: «ایشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتریم كه كفنش را به عهده بگیریم.»
*وفات خدیجه
خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم كرد. پیغمبر خدا شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط كرد و با همان پارچهاى كه جبرئیل از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود، كفن كرد. رسول خدا شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاك نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشك مىریخت، دعا مىكرد و برایش آمرزش مىطلبید. آرامگاه خدیجه در قبرستان مكه در «حجون» واقع است .
رحلت خدیجه براى پیغمبر مصیبتى بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مىگذاشتند و از آزار وى خوددارى مىكردند .
ابن اسحاق جملهاى در شان خدیجه دارد كه گویاى همكارى و صداقت او در پیشبرد اسلام است. او مىگوید: «خدیجه یاور صادق و با وفایى براى پیامبر بود و مصیبتها در پى رحلت خدیجه و ابوطالب بر پیامبر سرازیر شد.»
*یاد خدیجه
رسول خدا با این كه بعد از رحلت حضرت خدیجه با زنانى چند ازدواج كرد؛ ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد. عایشه مىگوید: هر وقت پیغمبر خدا یاد خدیجه مىافتاد، ملول و گرفته مىشد و براى او، آمرزش مىطلبید. روزى من رشك ورزیدم و گفتم: یا رسول الله، خداوند به جاى آن پیرزن، زنى جوان و زیبا به تو داد.
پیغمبر ناگهان برآشفت و خشمگینانه فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنى بود كه چون همه از من رو مىگردانیدند، او به من روى مىكرد؛ و چون همه از من مىگریختند، به من محبت و مهربانى مىكرد؛ و چون همه دعوت مرا تكذیب مىكردند، به من ایمان مىآورد و مرا تصدیق مىكرد. در مشكلات زندگى مرا یارى مىداد و با مال خود كمك مىكرد و غم از دلم مىزدود
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «وقتى خدیجه از دنیا رفت، فاطمه كودكى خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «یا رسول الله امى»؛ مادرم كجاست؟
پیامبر سكوت كرد. جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلاممىرساند و مىفرماید: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در كاخ طلایى كه ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جاى دارد.