در مصفا
در قافله مجنون یک دختر زیبا بود
یک طفل که در صورت چون اشرف زنها بود
سیمای وجیه او چون صورت بابا بود
ره رفتن او مثل ره رفتن زهرا بود
چشمان خمار او چون نرگس شهلا بود
از کثرت زیبایی چون در مصفا بود
او پیروی از زهرا با گوش خود امضا کرد
پیوسته بر بابا از عمه تمنا کرد
گفتا مگر ای عمه جد تو نبی نبود
یا مادر تو زهرا،بابات علی نبود
پس چیست که ای عمه مردم نشناسندت
ای کاش عمو آید تا باز کند بندت
از غیرت تو ترسم احوال بیان دارم
در سینه بی تابم داغی نهان دارم
عاشق تو بدان امروز عشق تو محک خورده
هرکس که علی گفته بسیار کتک خورده
+ نوشته شده در ۱۳۸۶/۱۱/۲۷ ساعت توسط مرتضوی
|