سبب عشق
فخرم اینه تو دنیا که دلم با رقیه است
سبب عشق من گفتن یا رقیه است
دل دیوونه من جز تو طالب نداره
بزار پا تو رو چشمام نگن صاحب نداره
اگه عشقت نباشه همه دنیا حقیره
نباشه هرکی میخواد تو رو از من بگیره
الهی در همه عمر خادم خونت بمونم
اسیر و سرسپرده فقط از تو بخونم
همه عالم بدونن بی رقیه حقیرم
اسیر غصه و غم بی رقیه میمیرم
دوستش دارم یه عالمه دختر پادشاهمه
پری ناز زینبی مستی سال و ماهمه
گدایی کوی شما کار هزار تا حاتمه
هزار تا حاتمم کمه کار تموم عالمه
اگرچه شهره هستم به درد بینوایی
به قالی سلیمان ندارم اعتنایی
چرا که من غبار قالی روضه هاتم
غلام حلقه گوش و نوکر نوکراتم
شب مستی به سر شد روزگار خماره
ساقی بنموده مستم ز سبوی رقیه
الهی به رقیه و به موی رقیه
به ابروی رقیه و به روی رقیه
الهی به صفای دست و پای رقیه
مددم کن بمونم خادم کوی رقیه
+ نوشته شده در ۱۳۸۶/۱۱/۲۷ ساعت توسط مرتضوی
|
این وبلاگ کاری است